محمد جواد ارشادی؛ رضا رجبعلی بگلو؛ احسان نجفی عرب
چکیده
هدف: در پژوهش حاضر سعی بر آن است که به بررسی رابطه میان ابعاد مختلف مدیریت دانش و نقش این ابعاد در بهبود عملکرد معلمان شرکتکننده در دورههای آموزشی پرداخته شود. روش شناسی: این تحقیق از نظر دستهبندی تحقیقات بر اساس هدف، یک تحقیق کاربردی به شمار میآید. دادههای تحقیق حاضر بهصورت میدانی از معلمان آموزش و پرورش شهر تهران از چهار ...
بیشتر
هدف: در پژوهش حاضر سعی بر آن است که به بررسی رابطه میان ابعاد مختلف مدیریت دانش و نقش این ابعاد در بهبود عملکرد معلمان شرکتکننده در دورههای آموزشی پرداخته شود. روش شناسی: این تحقیق از نظر دستهبندی تحقیقات بر اساس هدف، یک تحقیق کاربردی به شمار میآید. دادههای تحقیق حاضر بهصورت میدانی از معلمان آموزش و پرورش شهر تهران از چهار منطقه 2، 4، 6، و 12 که شامل نقاط مختلف بر اساس مناطق جغرافیای بود، انتخاب و به کمک پرسشنامه جمعآوری شد. یافته ها: یافتههای پژوهش حاکی از آن بود که ابعاد ترکیب دانش، توزیع دانش، نگهداری دانش و توسعه دانش به همراه متغیرهای توسعه و بهبود معلمان در همه موارد معنادار بود. نتایج نشان داد که نگهداری دانش، توزیع دانش، ترکیب دانش و توسعه دانش به ترتیب دارای بیشترین اهمیت در عملکرد معلمان هستند. این متغیرها در مجموع قادر به پیشبینی حدود 5/49 درصد از تغییرات قابلیتهای معلمان هستند. همچنین نتایج رگرسیون حاکی از آن بود که نگهداری دانش، توسعه دانش، توزیع دانش و ترکیب دانش دارای بیشترین اهمیت در پیشبینی مهارتهای معلمان هستند. این متغیرها در مجموع قادر به پیشبینی حدود 8/48 درصد از تغییرات مهارتهای معلمان هستند. همچنین براساس ساختار شبکهای ANP مشخص شد، از بین ابعاد مدیریت دانش شاخص ترکیب دانش بیشترین وزن را در حوزه اثربخشی دورههای آموزشی معلمان به خودش اختصاص داد و به ترتیب توزیع دانش، نگهداری دانش و توسعه دانش بعد از آن قرار گرفت. نتیجه گیری: محول کردن وظیفه کسب دانش از منابع خارجی به یکی از معلمان در مناطق مختلف آموزشی بمنظور ثبت دانش و تجربه، توسعه دانشهای جدید برپایه آموختههای دورههای آموزشی، ذخیره، گزینش و ساماندهی تجربیات حاصل از آموزشها و نیز استفاده از سیستمهای تشویق و انگیزش بمنظور توسعه دانش کسب شده از مهمترین نتایج این پژوهش به حساب میآیند.
رضا رجبعلی بگلو؛ رحمت الله فتاحی؛ مهری پریرخ
چکیده
هدف: مقاله حاضر تلاش دارد تا به معرفی مدل ذهنی افراد در استفاده از نظامهای اطلاعاتی به منزله یک حوزه پژوهشی بپردازد. روش: روش پژوهش تحلیل مفهومی است. پژوهشگر از طریق مرور پژوهشهای مرتبط، به مفهومپردازی مدل ذهنی و عوامل موثر بر آن در بافت نظامهای اطلاعاتی از دیدگاه پژوهشگران پرداخته است. یافتهها و نتیجهگیری: واکاوی پژوهشها ...
بیشتر
هدف: مقاله حاضر تلاش دارد تا به معرفی مدل ذهنی افراد در استفاده از نظامهای اطلاعاتی به منزله یک حوزه پژوهشی بپردازد. روش: روش پژوهش تحلیل مفهومی است. پژوهشگر از طریق مرور پژوهشهای مرتبط، به مفهومپردازی مدل ذهنی و عوامل موثر بر آن در بافت نظامهای اطلاعاتی از دیدگاه پژوهشگران پرداخته است. یافتهها و نتیجهگیری: واکاوی پژوهشها نشان میدهد بیشتر آنها با رویکرد کیفی و با استفاده از فن شبکه مخازن و مصاحبه نیمهساختاریافته انجام شده است. همچنین با وجود ارتباط نزدیک حوزه تعامل انسان و رایانه با رفتار اطلاعاتی، توجه به نظریههای این حوزه و عوامل شکلدهنده و تأثیرگذار بر مدلهای ذهنی افراد کمتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. با وجود اینکه در برخی پژوهشها به شکاف بین مدلهای ذهنی ذینفعان (کاربر و طراح) اشاره شده است، مقایسه مدلهای ذهنی افراد گوناگون و توجه به مهمترین عوامل تأثیرگذاری همچون تجربهها، آموزش، پیشینه شغلی و مانند اینها بر شکلگیری مدلهای ذهنی افراد از اهمیت زیادی برخوردار است.