محمد حسن زاده؛ بهروز رسولی؛ المیرا کریمی
چکیده
هدف: نظر به اهمیت نظریهپردازی در مسیر توسعه و پیشرفت علمی، در اسناد بالادستی در پیوند با علم، فناوری، و نوآوری در ایران توجه خاصی به آن شده است. ولی به نظر میرسد علیرغم توجه به این پدیده در ایران، هنوز نظریهپردازی نتوانسته است رشد و پیشرفت چشمگیری داشته باشد. هدف از این پژوهش واکاوی موانع فراسازمانی کلیدی رشد ظرفیت نظریهپردازی ...
بیشتر
هدف: نظر به اهمیت نظریهپردازی در مسیر توسعه و پیشرفت علمی، در اسناد بالادستی در پیوند با علم، فناوری، و نوآوری در ایران توجه خاصی به آن شده است. ولی به نظر میرسد علیرغم توجه به این پدیده در ایران، هنوز نظریهپردازی نتوانسته است رشد و پیشرفت چشمگیری داشته باشد. هدف از این پژوهش واکاوی موانع فراسازمانی کلیدی رشد ظرفیت نظریهپردازی در کشور است.روششناسی: فلسفۀ تفسیرگرایی با آمیزهای از عملگرایی جهانبینی این پژوهش است. قومنگاری با آمیزهای از گراندد تئوری نیز روشی است که برای پاسخگویی به پرسشهای پژوهش انتخاب شده است. برای گردآوری دادهها، با 12 خبره در دانشگاه تربیت مدرس مصاحبه شده، مصاحبههای پیادهسازی و در نرمافزار «مکس کیو. دی. ای.» تحلیل، کدگذاری، و مقولهبندی شدهاند.یافتهها: به شکل جامع میتوان موانع پیشرفت نظریهپردازی را به دو گروه سازمانی و فراسازمانی دستهبندی کرد. از آنجا که تمرکز این پژوهش بر موانع فراسازمانی است، این موانع را میتوان در هفت دستۀ کلی، یعنی شامل پیوند ضعیف علم با جامعه، مشکلات اقتصادی کشور، مدیریت ناکارآمد آموزش عالی، ناکارآمدی آموزش عالی، دشواری نظریهپردازی، سیاستگذاری نادرست آموزشی، و سیاستگذاری نادرست پژوهشی سازماندهی کرد.اصالت: نظریهپردازی از پدیدههای کلیدی آموزش عالی است که نباید از رشد و گسترش آن غافل شد؛ نخستین گام برای تحقق این پدیده شناسایی موانعی است که رشد آن را کند میسازند. پژوهش حاضر با رویکرد کیفی انجام شده که دیدی ژرف از موانع نظریهپردازی به دست میدهد و دستهبندی تازهای مطرح میکند که سیاستگذاری را در این زمینه عملی میسازد.